وطنم یک دنیاست به قلم:«فاطمه از آفریقا» *دوشنبه 86/11/29 * 3:56 صبح *

                                           *هو القریب*
                  مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
                                               هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
غربت واژه ای ست که هر یک به نوعی با آن اشنا هستیم. غربت من حسی است که در غروب یک روز زمستانی به سراغم می آید
و دلم را .... و دلم را ...
دلم را برای هوای
پاک وطنم، برای صحبت با یک همزبان و برای قدم زدن در خاک سرزمین مادری تنگ می کند.
برای شاه عبد العظیم، برای امام رضا(ع)، مرداب های انزلی و حتا تله کابین توچال و... برای همه چیز، دل تنگ می شوم.

فراق در اصل ، نه تنها احساس تعلق به زادگاهت، جامعه و فرهنگ ایرانیت را کم نمی کند بلکه اشتیاق و آرزویت را برای بازگشت به زادگاه و دیدار آشنایان و گرایش به فرهنگ و عناصر معنوی اسلام را نیز افزایش می دهد. شوق استشمام عطر کشورت ،گام زدن و سفر به اعماق فرهنگ و تمدن و توجه به هویت ایرانی؛ امید را در دلت زنده نگه می دارد.

غریت همه داشته هایم را بیشتر و بیشتر برایم یاد آور می شود؛ می آموزد از دیار سرزمینی بزرگ با مرمانی دلیر و سلحشور ریشه گرفته ام و به آن تعلق دارم.
ایران من ، با همه داشته ها و نداشته هایش برای من گوهری ست که باعث می شود در هر کجای کره خاکی که زندگی می کنم با افتخار از میهنم صحبببببت کنم و به آن فخر بفروشم.

وطنم یک دنیاست ، آری یک دنیا ، دنیایی که ، لحظه لحظه من را بیشتر به خود پایبند می کند و دین من به من اموخته تا پای جان از خاک پاکش دفاع کنم .

...................................................
پی نوشت: خیلی ها می گویند بیرون گود نشستید و به به چه چه می کنید! عیبی ندارد عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد. همه طعنه ها را در راه عشق به سرزمین اسلامی مادری امان به جان می خریم .
ایرانی ، ایران، دوستت داریم


دلت را خانه ما کن:دلداده