پرواز به قلم:«ایراندخت از ایتالیا» *پنج شنبه 86/12/2 * 10:25 عصر *

به نام تنهاترین تنها وقتی گفت...                

 باور نکن تنهاییت را، من در تو پنهانم،تو در من

از من به من نزدیک تر تو ،از تو به تو نزدیک تر من

 هر جای این دنیا که باشی،من با توام تنهای تنها

من با توام هر جا که هستی،حتی اگر با من نباشی

این خانه را بگذار و بگذر،با من بیا تا کعبه دل

باور نکن تنهاییت را،من با تو ام منزل به منزل

روزها به سرعت باد گذشت و باز ..وقت رفتن شد ...شب بود و سرد ...برای آخرین بار شاید در طول امسال یکی یکی به تمام مناظر ایرانم نگاه میکردم به جاده ها ..صحرا ...و وقتی از مرزی گذشتم که دیگر اجازه برگشت نداشتم بکدفعه بغضم ترکید حتی پلیس ها هم فهمیدند...با تمام قدرت جلوی اشکهایم را میگرفتم ولی آتش داتنگی درونم خیلی قوی تر از اینها بود...دلم میخواست میخوابیدم اونقدر عمیق که دور شدن از ایران رو نبینم...اما مگر میشد خوابید ...وقتی هواپیما تیک آف میکرد قلب من هم انگار از فرودگاه روحم تیک آف میکرد...از اون بالا نگاش کردم ...سفید بود و سفید ...از میان جمع دوستان و یاران و همزبانان مثل قبل پر زدم...نزدیکهای رسیدن هواپیما چند بار دور زد نگاه که میکردی انگار داشت یک راست تو آب دریای نزدیک فرودگاه میرفت...

روی هوا که هستی چقدر به خدا نزدیکی راستی حتی یک اشتباه کوچک ممکن است سفر ما را ابدی کند ...یک لحظه به یاد سفر آخرت افتادم.الان اگر با کسی میرم آن وقت که تنهای تنهایم....الان اگر به امید برگشتنم...آن وقت دیگر برگشتی نیست...الان به خانه ای میروم که روشن است ...آن وقت آیا خانه ام روشن خواهد بود...اگر الان وقت رفتن شود همین جا رو آسمان.. آیا آماده ام!!!!! یاد آیه ای افتادم که موقع ازدواجم به تفال در قران خواندم:

*اما قولی را که به خدا داده اید از یاد نبرید*

 

چه زیاد آدمهایی که تو قلب همین ایران یا تو قلب مشهد امام رضا تو رو ندارن... اونا غریب واقعایند یا من؟؟؟...غریبی واقعی دوری از توست...دوری از عشق تو

یادم افتاد که تو همیشه و همه جا با منی ...تو خواستی که من این جا باشم ...یادم هست یک بار وقتی شخصی با دیدن حجابم و بعد از پرسیدن کلی سوال از اسلام گفت جالبه ...من باید قران شما رو بخونم....دیگران با خنده گفتند تنها همین بودن تو این جا تبلیغ خوبی است من کاری به این ندارم که او مسلمان میشود یا نه اما همین موضوع باعث شد که بنده ای از بندگان خدا ترقیب به خواندن پیام خدا شود و چه چیز از این شیرین تر است درست که زندگی در ایران بسیار شیرین تر از اینجاست اما گاهی هم بد نیست انسان به خاطر کسی که تا ابد آزادش کرده شیرینی رابه سختی بدهد هر چند که کار کمی است...

یاد سختی های دوری و غربت آقا امام زمانمان افتادم .دعا برای فرج آقامون یادتون نره.


دلت را خانه ما کن:دلداده




خبرنگاران خواب به قلم:«ایراندخت از ایتالیا» *چهارشنبه 86/10/19 * 1:39 صبح *

به نام وفادار ترین یار

اما در بحث قبل یکی دیگه ار دلایلی که یادم رفت بگم و خیلی هم مهمه کار رسانه های جمعی است و از همه مهمتر تلوزیونه اما آیا خبرنگاران ایرانی این جا به خوبی به وظیفه ای که براش اومدن عمل میکنن یا نه»

برای مثال از همین صدا و سیمای خودمون شروع میکنیم از نظر من و خیلی های دیگه انها کاملا خواب هستند یه مثال میزنم چند ماهی است که دادگاه در حال محاکمه مجمع کوچک شیعیان و سازمان مسلمانان ایتالیاست به خاطر درج یک تحلیل کوتاه از جنگ اسراییل و لبنان وقاضی یهودی ان انها را مجبور به پرداخت مبالغ هنگفت کرده و هنوز هم پرونده باز است و و ادامه داردو هنوز معلوم نیست چه خواهد شد اقایان خبرنگار روحشان هم از این اخبار خبر ندارد که البته اولین بار نیست در کشور آخر ادعای آزادی بیان اتفاق میافتد

و در عوض گزارشات آقایان خبرنگار راجع به بستنی خوردن ایتالیایی ها و رفتار مادر شوهرهای ایتالیایی با عروسانشان است...از همین یک مثال فکر کنم میشود فهمیدکه...

در ماه حداقل 10 کتاب راجع به ایران چاپ میشود از این میان شاید فقط در 2 تای آنها بتوانید رد پای حقیقت را پیدا کرد در تلوزیون در هفته حداقل 2 یا 3 گزارش با موضوعی مربوط به ایران میشود پیدا کرد که البته آنها هم دست کمی از کتابها ندارند حتی پیدا کردن میزگردهای سیاسی راجع به ایران هم در تلوزیون ایتالیا کار مشکلی نیست یک مثال کوچک بزنم بد نیست..... یادم هست برنامه ای را که گزارشش از ایران مال 10 یا 12 سال پیش بود(و البته به اسم ایران امروز ) و تصاویری که در پس زمینه آن پخش میشد به جای ایران از مناطق فقیر افریقا و افغانستان بود.... در حالی که معمولا در این برنامه منوال بر این بود که راجع به کشوری که مورد بحث است تصاویر پشت سر پخش شود یادم هست پیرمردی را سوار بر یک الاغ که من به عنوان ایرانی خوب متوجه شدم که این بنده خدا اصلا ایرانی نیست را حدود 5 بار تکرار کرد و همچنین تصاویر از این دست....از این دست کارهای برنامه ریزی شده تا بخواهید زیاده و معلومه که شمام اگر جای بیننده بودید مثلا تهران رو با افغانستان یکی میپنداشتید...بله بر عکس خبرنگاران ما خبرنگاران آنها خیلی هم هشیارن و میدونن که کجا چه کاری باید کرد و از این قبیلند خبرنگارانی که معروفند به ضد ایرانی و اسلامی... و هر سال مثل آب خوردن ویزا میگیرند و مشغول تهیه گزارش بر ضد همین ایران میشند

خبرنگاری شغلی است که به هوش و اعتقاد زیادی احتیاچ دارهاونم وقتی خبرنگار ایران هستی

 نه این که در اداره بنشینی و تلوزیون نگاه کنی هر وقت دیدی یه خبری خیلی داغ شد تصویراشو از تلوزیون بگیری و به عنوان گزارش بفرستی...و بعید نیست که نتیجه هم این شود...کسانی که فقط دنبال در خارج بودن و کسب درآمد هستند به درد این کار مهم نمیخورند کاش مسئولین این کار دقت بیشتری در انتخاب خبرنگاران  میکردند یا حداقل نظارتی به کار این گروه داشتند....چون این کار به آدمهای با انگیزه و فعالی نیاز داره که هشیار و عاشق ایران اسلامی باشن .


دلت را خانه ما کن:دلداده

<      1   2   3   4   5      >