حیف که ما وقت نداریم به قلم:«مهاجر از خلیج همیشه فارس» *سه شنبه 86/12/14 * 11:21 صبح *

هو القریب
با شروع اسفند شمارش معکوس هم آغاز میشه ... بوی سال نو ... آغازی دوباره ... خداحافظی با یک سال گذشته از عمر و...
اما اسفند برای من حال و هوای دیگه ای داره. خیلی ها راهی نور اند، وقتی ایمیل های دعوت به سفر جنوب برام میاد دوستانی آنلاین خدا حافظی می کنند و راهی می شوند ...آه حسرت از تمام وجودم بر می خیزد ... تقدیر این است که امسال هم نتوانم راهی نور شوم ...

...دستم را به سوی خلیج همیشه فارس دراز می کنم...
دست مرا هم بگیرید...

شاید از اینجا به غواصانی که زیر آب رفتند و دریایی شدند و باز نگشتند نزدیک تر باشم .. شاید از اینجا دم و نم دهلاویه و هویزه و حاشیه کارون را راحت تر لمس کنم ... شاید قلم آوینی ها و نیایش های چمران ها دست مرا هم بگیرد ... و هرگاه نام علم الهدی و همراهانش را می شنوم با خود می گویم آنان هم جوان بودند آنان هم دانشجو ... آنان هم طلبه ... راستی که تفاوت از زمین تا آسمان است ... بعد از شهدا ما چه کردیم ؟؟ نشستیم و نوشتیم :

هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم
زیباست ولی حیف که ما وقت نداریم


دلت را خانه ما کن:دلداده